عملکردهای اجرایی (EF) و اختلالات طیف اوتیسم (ASD)
در طول سال 1990، تحقیقاتی برای تعیین ارتباط میان اوتیسم و عملکردهای اجرایی انجام شد. در سال 2004، خانم الیزابت ال هیل، تحقیقی انجام داد و به طور خلاصه اینطور نتیجه گیری کرد:
اگرچه بیشتر کودکان با اختلال اوتیسم در عملکرد های اجرایی مشکلاتی دارند، ولی این موضوع نمی تواند به عنوان یکی از ویژگی های کودکان اوتیسمی در نظر گرفته شود، برای اینکه این مشکل در کودکانی که اوتیسم ندارند، نیز وجود دارد. با توجه به نتایج، درمان اوتیسم تا حد زیادی مستثنی از ارزیابی و درمان EF بوده و در مقابل، بر مشکلات اجتماعی و ارتباطی رایج در میان همه افراد طیف اوتیسم، متمرکز است. همۀ افراد طیف اوتیسم در EF نقص ندارند، اما اغلب آنها با این مشکل، درگیر می باشند.
گرایش به نادیده گرفتن عملکردهای اجرایی در درمان اوتیسم، پیامدهای قابل توجهی بر آن دسته از افراد مبتلا به اوتیسم که نقص در عملکردهای اجرایی دارند (بالای 80% تخمین زده شد) داشته است. بیشتر این افراد پیشرفتی در مهارتهای ارتباطی- اجتماعی (بدون توجه همزمان به نقص در عملکرد های اجراییشان) نداشتند. عدم پیشرفت در روشهای تدریسی که توجه مشکلات EF را به حساب نیاورده است، این امکان را سبب می شود که این افراد به اشتباه به عنوان افراد مبتلا به نوع شدید اوتیسم یا همبودی دو اختلال اوتیسم و کم توانی ذهنی طبقه بندی شوند. در حالیکه این مشکلات، به دلیل کم توانی ذهنی و یا نوع شدید اختلال اوتیسم نیستند، بلکه اوتیسم با نقص هایی در عملکردهای اجرایی ترکیب شده است.
در بعضی از آنها، مشکل اصلی، نقایص ارتباطی – اجتماعی نمیباشد. در برنامه های رشد ذهنی، ما با کودکانی که اختلال اوتیسم تشخیص داده شده بوده و از لحاظ اجتماعی نقص داشتند کار کردیم، آنها توانستند تماس چشمی خوبی برقرار کنند و ارتباطشان مکرر و بهتر شد. اما آنها قادر به پاسخ به موقع و سازماندهی شده به درخواست والدین و معلمان خود و یا سازماندهی بازیهای پیچیده نبودند، زیرا مشکلات قابل توجهی در عملکردهای اجرایی داشتند. تعدادی از بچه هایASD با مشکلات عملکردهای اجرایی شناخته می شوند، تعدادی با مشکلات حرکتی (Dyspraxia) تعدادی دیگر با کنش پریشی گفتاری و در برخی از کودکان نیز این مشکلات با هم وجود دارند.