نظریه ذهن
بیماران مبتلا به اختلالات طیف در خودماندگی (ASD)، نقصی را در رشد نظریه ذهن نشان می دهند. آنها نه تنها قادر به درک ذهن دیگران نیستند، بلکه در درک این نکته نیز ناتوان اند که ذهن دیگران متفاوت بوده، رفتار ریشه در حالت های روانی فرد دارد ادعا شده است که افراد مبتلا به ASD به دلیل ناتوانی در همدلی کردن، در پاسخ متناسب به تجربیات هیجانی دیگران شکست میخورند. نتایج حاکی از آن است که اگرچه کودکان مبتلا به ASD به سادگی می توانند بین دو شخصیت تمیز بگذارند ساز وکارهای سازشی رمزگردانی چهره هایی در آنها به شدت به خطر افتاده است. این نکته توضیحی است بر ناتوانی آنها در ادراک چهره های قبلی که منجر به نقص اجتماعی در تعاملات آنها شده است. ساز و کار تحریکی درونی همچون نظام اعصاب آیینه ای برای رشد طبیعی مهارت های تقلید، بازشناسی نظریه ،ذهن همدلی و زبان ضروری است. علاوه بر این کژکنشی ساز وکار تحریکی ممکن است زیربنای نقص های ارتباطی و اجتماعی در مبتلایان به اختلال طیف درخودماندگی باشد. این فصل به بررسی نظریه ذهن در کودکان در خود مانده با تاکید بر نظریات موجود، نظام اعصاب آیینه ای و تبیین عصب شناختی آن اختصاص یافته است.
اختلال طیف در خود ماندگی که زمانی شیوع ۴ تا ۱۳/۸ در هر ده هزار نفر۴ تا ۱۳/۸ در هر ده هزار نفر داشت )مارتین، ۲۰۰۸(، امروزه در آمریکا با شیوع یک در ۱۱۰ کودک و یک در ۷۰ پسر معرفی میگردد این بیماری اختلالی در رشد است که با نارسایی هایی در ۳ حوزه اختلال در تعامل اجتماعی اختلال در ارتباط و تبادل نظر (زبان) و تمایل به رفتارهای کلیشه ای تکراری و محدود پیش از ۳ سالگی مشخص می شود.
درخودماندگی مجموعه سندوروم های رشدی عصبی با ریشه های نیرومند ارثی و چند ژنی است که احتمال میرود در یک خانواده دارای یک کودک مبتلا وقوع مکرر یابد که پژوهشهای چندی تأکید بر نقش مناطق اختصاصی از مغز در پاتوژنز بیماری دارند )والکمر و پادولز، ۲۰۰۳؛ بارون - کوهن، ۲۰۰۴.(
نویسنده: لیلاعبدالرحیمی نوشاد
نام کتاب: نظریه ذهن