معرفی برنامه درمانی دنور برای کودکان اوتیسم (parent-implemented Early Start Denver Model )
اختلال طیف اوتیسم (ASD) یک اختلال عصبی رشدی است که با اختلال در ارتباطات اجتماعی و الگوهای رفتاری تکراری/محدودکننده مشخص میشود که شیوع آن در شرق آسیا، جنوب آسیا و غرب آسیا به ترتیب 051/،31/0 و 35/0 درصد گزارششده و در حال افزایش است و همچنین مطالعات نشان میدهد شیوع اوتیسم در برخی از کشورها در دهه گذشته دو برابر شده است. این امر تقاضای خدمات را افزایش داده و به یک نگرانی بهداشت عمومی تبدیلشده است. مطالعات انجامیافته در سطح ملی و بینالمللی نشان میدهد هزینههای بسیار بالای ارائه خدمات، پوشش ناکافی بیمه، در دسترس نبودن برخی از خدمات ضروری و مهم، عدم دسترسی به متخصصان اختلال طیف اوتیسم، نبود حمایت از سوی دولت، زمانهای انتظار طولانیمدت، فقدان حملونقل و کمبود اطلاعات والدین در خصوص چگونگی دسترسی به خدمات موردنیاز، از چالشهای اساسی برای کودکان اوتیسم است.
تاریخچه مداخلات غیردارویی
قبل از اوایل دهه 1960، بسیاری بر این باور بودند که کودکان مبتلابه اوتیسم بعید است به درمان پاسخ دهند. فعالیتهای اولیه چارلز فرستر و ماریان دمایر نشان داد بر اساس اصول یادگیری، به کودکان اوتیسم میتوان مهارتهای جدیدی را یاد داد. به همین جهت در طول دهههای 1960 و 70، مطالعه رویکردهای درمانی مبتنی بر یادگیری برای اوتیسم افزایش یافت. محققین مختلف اثربخشی اصول یادگیری را در کسب مهارتهای مختلفی ازجمله مهارتهای اجتماعی، زبان، مهارتهای تحصیلی و کاهش وقوع رفتارهای چالشانگیز را نشان دادند. لوواس، پیشگام اصلی بهکارگیری اصول یادگیری برای کودکان مبتلابه اوتیسم و سایر محققین معتقد بودند که این کودکان تا حد زیادی در یادگیری مهارتها از محیط طبیعی ناموفق هستند و بنابراین محیط باید شامل آموزشهای ساده و تقویتکنندههای قوی باشد. انتشار مطالعه درمان اوتیسم توسط لوواس در سال 1987، در خصوص دستاوردهای قابلتوجه در IQ و موفقیت در مدارس معمولی باعث ناباوری و درنهایت، تغییر الگو در انتظارات شد. این مطالعه و مطالعات بعدی که اثربخشی مداخله زودهنگام را نشان میداد منجر به دو گرایش اصلی در ارائه مداخله زودهنگام اوتیسم شد. اول، والدین شروع به حمایت از فرزندان خود برای دریافت مداخلات رفتاری فشرده اولیه کردند که منجر به تغییراتی در سیاست آموزشی و اصلاح بیمه شد که در دسترس بودن و بودجه برای مداخله زودهنگام را افزایش داد. دوم، آموزش کوششهای مجزا (DTT)، رویکرد مداخله رفتاری مورداستفاده در مطالعه Lovaas در سال 1987، بهطور فزایندهای محبوب شد.
تا اواخر دهه 1980 تحقیقات مداخلهای اوتیسم نشان داد که مداخلات بسیار ساختاریافته مانند DTT، درحالیکه در آموزش مهارتها مؤثر بود، گاهی اوقات منجر به (1) شکست کودک در تعمیم مهارتهای تازه آموختهشده در محیطها و شرایط مختلف، (2) وجود رفتارهای چالشبرانگیز فرار/اجتناب، (3) عدم خودانگیختگی و (4) وابستگی بیشازحد به دستورات منجر میشود
این محدودیتها، محققان را مجاب نمودند که والدین بخشی از فرایند درمان محسوب شوند و بهطور فعال در برنامهها شرکت کنند و از طرف دیگر محققان با بررسی عوامل زمینهای مانند استرس والدین، فقر و آسیبشناسی روانی والدین که بر موفقیت برنامهها آموزش والدین برای این گروه از کودکان تأثیر میگذارند، پاسخ داده و پایین بودن اثربخشی برنامهها بهجای تأثیر عوامل خانوادگی به مسائل مربوط به استراتژیهای درمانی نسبت داده شد؛ بنابراین، محققان شروع به توسعه روشهای طبیعیتری برای مداخله و توسعه استراتژیهایی کردند که ازجمله مداخلات رفتاری رشدی طبیعی که بهطور خاص برای برنامههای آموزش والدین طراحیشدهاند.
مداخلات رفتاری رشدی طبیعی
یکی از این مداخلات، مداخلات رفتاری- رشدی طبیعی است که رویکردهای رشدی و مبتنی بر رابطه را با استراتژیهای تحلیل رفتاری کاربردی (ABA) ادغام میکند و در محیط روزمره کودک، ازجمله در بازی و فعالیتهای معمولی که فرصتهای یادگیری زیادی را میتوان تعبیه کرد، اجرا میشود. سندبانک و همکاران در فرا تحلیل خود مداخلات رفتاری رشدی طبیعی (NDBI) را بهعنوان امیدوارکنندهترین رویکرد مداخلهای برای کودکان مبتلابه اوتیسم شناسایی کرد.
مدل دنور شروع اولیه (ESDM)
در میان شیوههای مبتنی بر شواهد، مدل دنور شروع اولیه (ESDM) یک رویکرد نماینده برای مداخلات رفتاری- رشدی طبیعی است. علاوه بر این، مدل دنور شروع اولیه از اصول جامع مداخلات رفتاری- رشدی طبیعی پیروی میکند که بر اساس علوم رشدی و رفتاری و شواهد علوم اعصاب پایهگذاری شده است. بر اساس تحلیل رفتار کاربردی (ABA) و روانشناسی رشد، مدل دنور یک مداخله اولیه جامع است که هدف آن کاهش شدت علائم در کودکان اوتیسم و تأکید بر رشد تواناییهای شناختی، اجتماعی، عاطفی و زبانی است. این مدل برای استفاده با کودکان 18 تا 48 ماهه طراحیشده است و دارای یک برنامه درسی با دفترچه راهنما است که به چهار سطح تقسیمشده است که هرکدام حوزههای مختلف رشدی را هدف قرار میدهد. علاوه بر این، با تأکید بر محیطهای طبیعی و روابط مثبت برای ارتقای نتایج یادگیری کودکان، این مدل اذعان میکند که والدین بهترین موقعیت را برای اجرای مداخلات اولیه در محیط خانهدارند. مطالعات اخیر نشان دادهاند که راهبردهای مداخله دنور میتواند توسط والدین برای به حداکثر رساندن فرصتهای یادگیری در فعالیتهای روزانه و پر کردن شکافهای خدماتی اجرا شود. این مداخله بهعنوان مدل دنور اجراشده توسط والدین (P-ESDM) شناخته میشود چندین مطالعه نشان دادهاند که (الف) والدین میتوانند روشهای مداخله را با وفاداری اجرا کنند و ب) انجام این کار منجر به طیف وسیعی از پیشرفتها در نتایج کودک میشود؛ بنابراین، تحقیقات توصیه میکنند که والدین میتوانند بهطور قابل قبولی تکنیکهای طبیعتگرایانه را در روالهای روزمره بهمنظور تسریع حفظ و تعمیم دستاوردهای درمان بگنجانند. P-ESDM یک رویکرد ساختارمند مبتنی بر شواهد است که به والدین تکنیکهای دنور مانند جلبتوجه کودک و ایجاد انگیزه در آنها، ترویج درگیری دوتایی و فعالیتهای مشترک، افزایش ارتباطات کلامی و غیرکلامی و ترکیب مهارتهای بازی را میآموزد.
به نظر میرسد با این برنامه میتوان برخی از چالشهای اساسی این گروه، از هزینههای بسیار بالای ارائه خدمات، در دسترس نبودن برخی از خدمات ضروری و مهم، عدم دسترسی به متخصصان اختلال طیف اوتیسم، زمانهای انتظار طولانیمدت، مشکل حملونقل و کمبود اطلاعات والدین در خصوص چگونگی دسترسی به خدمات موردنیاز را برطرف کرد.
در طول مداخله P-ESDM، به والدین آموزش داده شد که چگونه از 10 موضوع برای هدف قرار دادن مهارتهای چندگانه در برنامههای روزمره و فعالیتهای کودک خود برای تقویت و حمایت از رشد کودک خود استفاده کنند.
موضوعات P-ESDM عبارتاند از: توجه و انگیزش، فعالیتهای روزمره حسی-اجتماعی، فعالیتهای روزمره مشترک، ارتباط غیرکلامی، تقلید، توجه مشترک، رشد گفتار، مهارتهای بازی عملکردی و نمادین و تکنیکهای آموزشی تحلیل رفتار کاربردی. جلسات مداخله درزمانی مناسب برای خانواده برنامهریزی و مطابق با دستورالعمل آموزشی ارائه خواهد شد.
عنوان، اهداف و محتوای هر جلسه دانلود
تهیه مطلب: دکتر علی بهاری قره گوز
دکترای روان شناسی کودکان استثنایی