نظریه ذهن چیست؟
در روانشناسی، نظریه ذهن به توانایی درک افراد دیگر از طریق نسبت دادن حالات ذهنی به آنها (یعنی حدس زدن آنچه در ذهن آنها می گذرد) اشاره دارد. این حالات ممکن است با حالات خود فرد متفاوت باشد و شامل باورها، خواسته ها، نیات، عواطف و افکار شود. داشتن نظریه ذهن برای موفقیت در تعاملات اجتماعی روزمره انسان بسیار مهم تلقی می شود و هنگام تجزیه و تحلیل، قضاوت و استنباط رفتارهای دیگران استفاده می شود. کمبودها ممکن است در افراد مبتلا به اختلالات طیف اوتیسم، اسکیزوفرنی و اختلال کمبود توجه بیش فعالی مشاهده شوند.
"نظریه ذهن از فلسفه ذهن متمایز است، که در مورد ماهیت اساسی ذهن و چگونگی توانایی مغز آن است."
ذهن و محتویات آن را نمی توان مستقیماً مشاهده کرد، بنابراین باید وجود و ماهیت ذهن را استنباط کرد. این فرض که دیگران ذهن دارند، نظریه ذهن نامیده می شود، زیرا هر انسانی تنها از طریق درون نگری می تواند وجود ذهن خود را درک کند و هیچ کس مستقیماً به ذهن دیگری دسترسی ندارد، بنابراین وجود و نحوه کارکرد آن فقط قابل استنباط است. بر اساس مشاهدات معمولاً فرض بر این است که دیگران ذهنی مشابه ذهن خود ما دارند، و این فرض مبتنی بر "تعامل متقابل اجتماعی است"، همانطور که در "توجه مشترک" ،"استفاده کاربردی از زبان"، و "درک احساسات و اعمال دیگران" مشاهده می شود.
داشتن نظریه ذهن به فرد این امکان را می دهد که افکار، امیال و نیات را به دیگران نسبت دهد، اعمال آنها را پیش بینی یا توضیح دهد و مقاصد آنها را مطرح کند، به صورت کلی فرد را قادر میسازد تا درک کند که حالات ذهنی میتوانند علت رفتار دیگران باشند و بنابراین برای توضیح و پیشبینی رفتار دیگران مورد استفاده قرار گیرند. اگر فردی نظریه ذهنی کاملی نداشته باشد، ممکن است نشانه ای از اختلال شناختی یا رشدی باشد.
به نظر می رسد تئوری ذهن یک توانایی بالقوه ذاتی در انسان است که برای رشد کامل آن نیاز به تجربه اجتماعی و تعاملی در طول سالیان متمادی دارد. افراد مختلف ممکن است تئوری ذهنی کم و بیش مؤثری را ایجاد کنند.
تحقیقات در مورد نظریه ذهن، در انسان ها و حیوانات، بزرگسالان و کودکان، که به طور نرمال و غیر نرمال در حال رشد هستند، در سال های اخیر به سرعت رشد کرده است.حوزه علوم اعصاب اجتماعی نیز شروع به پرداختن به این بحث با تصویربرداری از مغز انسان ها کرده است، با انجام ادن تسک هایی که نشان دهنده قصد، باور یا سایر حالت های ذهنی در دیگران است.
شواهدی وجود دارد که بر این باور است که توسعه تئوری ذهن با رشد زبان در انسان پیوند نزدیکی دارد. ممکن است کسی استدلال کند که این رابطه صرفاً به این دلیل است که به نظر می رسد هر دو زبان و تئوری ذهن به طور قابل توجهی هم زمان در کودکان (بین سنین 2 تا 5 سالگی) شروع به رشد می کنند. با این حال، بسیاری از تواناییهای دیگر نیز در همین دوره زمانی رشد میکنند و همبستگی بالایی با یکدیگر و یا با نظریه ذهن ایجاد نمیکنند.
برخی نظریه های علمی فرض میکنند که نوزادان باید درک درستی از باورها و حالات ذهنی دیگران داشته باشند تا محتوای ارتباطی را که کاربران ماهر زبان(بزرگسالان) قصد انتقال آن را دارند استنتاج کنند. از آنجایی که روند یک مکالمه اغلب نامشخص است و بسته به زمینه و بافت می تواند معانی مختلفی داشته باشد، توانایی های نظریه ذهن می تواند نقش مهمی در درک مقاصد ارتباطی و اطلاع رسانی دیگران و استنباط معنای کلمات داشته باشد. برخی از نتایج تجربی نشان میدهند که حتی" نوزادان 13 ماهه" دارای ظرفیت اولیه برای ذهن خوانی ارتباطی هستند که آنها را قادر میسازد استنباط کنند که چه اطلاعات مرتبطی بین شرکای ارتباطی منتقل میشود، که به این معنی است که زبان انسان حداقل تا حدی بر مهارت های نظریه ذهن متکی است.
علاوه بر این فرضیهها، شواهدی نیز وجود دارد که نشان میدهد شبکههای عصبی بین نواحی از مغز که مسئول زبان و نظریه ذهن هستند، ارتباط نزدیکی با یکدیگر دارند.این نزدیکی و اتصال حتی شامل حوزه هایی از مغز است که علاوه بر نظریه ذهن، در تشخیص چهره ها، صداها و حرکت بیولوژیکی تخصص دارند. از آنجایی که همه این مناطق بسیار نزدیک به هم قرار دارند، منطقی است که نتیجه گیری کنیم که آنها با هم کار می کنند.
در سال 1985 سایمون بارون-کوهن، آلن ام. لزلی و یوتا فریت باور داشتند که کودکان مبتلا به اوتیسم از نظریه ذهن استفاده نمی کنند و پیشنهاد کردند که کودکان اوتیستیک در انجام کارهایی که کودک را ملزم به درک باورهای شخص دیگر می کند، مشکلات خاصی دارند. این مشکلات زمانی بیشتر نمود می یابند که کودکان در مورد مهارتهای کلامی با همسالان مقایسه شوند.مشکلات اینچنین به عنوان یکی از ویژگیهای کلیدی اوتیسم در نظر گرفته شدهاند.
بسیاری از افرادی که به عنوان اوتیستیک طبقه بندی می شوند، در نسبت دادن حالات روانی به دیگران با مشکل شدید مواجه هستند، و به نظر می رسد برخی از آنها فاقد توانایی های تئوری ذهن هستند. محققانی که رابطه بین اوتیسم و نظریه ذهن را مطالعه می کنند، سعی می کنند این ارتباط را به روش های مختلفی توضیح دهند. یک روایت فرض می کند که نظریه ذهن در نسبت دادن حالات ذهنی به دیگران و در دوران کودکی بازی وانمودی نقش دارد. به عقیده لزلی،نظریه ذهن ظرفیت بازنمایی ذهنی افکار، باورها و امیال است، صرف نظر از واقعی بودن یا نبودن شرایط درگیر. این ممکن است توضیح دهد که چرا برخی از افراد اوتیستیک هم در تئوری ذهن و هم در بازی وانمودی کمبودهای شدید نشان می دهند. با این حال، هابسون یک توجیه عاطفی اجتماعی را پیشنهاد میکند، که نشان میدهد در یک فرد اوتیستیک، نقص در تئوری ذهن ناشی از انحراف در، درک و پاسخ به احساسات است. او پیشنهاد میکند که معمولاً افراد در حال رشد نرمال، بر خلاف افراد اوتیستیک، با مجموعهای از مهارتها به دنیا میآیند که به آنها اجازه میدهد احساسات دیگران را درک کنند و به آنها واکنش نشان دهند. برخی دیگر از محققان تاکید می کنند که اوتیسم شامل یک تاخیر رشدی خاص است، به طوری که کودکان اوتیستیک در کمبودهای خود متفاوت هستند، زیرا آنها در مراحل مختلف رشد با مشکلات در حوزه های مختلف مواجه می شوند. شکستهای اولیه در هر زمینه ای میتواند پیشرفت مناسب توجه مشترک را تغییر دهد، که ممکن است منجر به شکست در شکلگیری کل نظریه ذهن شود.
به طور کلی، کودکان با توانایی های تئوری ذهنی پیشرفته تر، مهارت های اجتماعی پیشرفته تر، سازگاری بیشتر با موقعیت های جدید و همکاری بیشتر با دیگران را نشان می دهند. در نتیجه، این کودکان معمولاً محبوب هستند. با این حال، "کودکان ممکن است از توانایی های ذهن خوانی خود برای دستکاری، گول زدن، مسخره کردن، یا فریب دادن همسالان خود استفاده کنند". افرادی که دارای مهارت های تئوری ذهنی پایین تر هستند، مانند کودکان مبتلا به اختلال طیف اوتیسم، ممکن است از نظر اجتماعی توسط همسالان خود طرد شوند زیرا قادر به برقراری ارتباط موثر نیستند. ثابت شده است که طرد اجتماعی بر رشد کودک تأثیر منفی می گذارد و می تواند کودک را در معرض خطر بیشتری برای ابتلا به علائم افسردگی قرار دهد.
مداخلات همراه با همسالان (PMI) یک رویکرد درمانی مبتنی بر مدرسه برای کودکان و نوجوانان مبتلا به اختلال طیف اوتیسم است که در آن از همسالان به عنوان الگو برای ارتقای رفتار اجتماعی بهره برداری می شود. انتخاب کودکانی با مهارتهای تئوری ذهن پیشرفته که از آنها در راههای اجتماعی استفاده میکنند، از لحاظ نظری این برنامه را مؤثرتر میکند.
برای تکمیل نظریه ذهن یک سری مهارت ها نیاز هستند که به ترتیب کسب (از ساده به سخت) می شوند:
۱.درک اینکه دلیل اینکه کسی چیزی را میخواهد ممکن است با دلیل یک نفر دیگر برای خواستن همان چیز متفاوت باشد.
۲. در ک اینکه آدمها میتوانند در مورد یک چیز یا یک موقعیت، عقاید متفاوتی داشته باشند.
۳. درک اینکه آدمها ممکن است ندانند یا این دانش را نداشته باشند که چیزی درست است.
۴. درک اینکه آدمها میتوانند باورهای اشتباهی در مورد دنیا داشته باشند.
۵. درک اینکه آدمها میتوانند احساسات پنهان داشته باشند، یا ممکن است یک جور رفتار کنند اما احساسشان جور دیگری باشد.
طبیعتاً کسب این مهارت ها با افزایش سن کودک و افزایش تجربیات همراه هستند به صورتی که کودک برای یاد گیری هر یک از این مهارت ها چندین بار آزمون و خطا انجام می دهد تا توانایی اش تثبیت شود.
"بر اساس سن کودکان کسب مهارت های نظریه ذهن به ترتیب زیر صورت میگیرد"
۱.توجه مشترک: در این مهارت کودک به برخی محرکها که فرد دیگری نیز به آن توجه دارد ،توجه و نگاه می کند. توجه مشترک چیزی است که کودکان به طور معمول در 14 ماهگی از آن برخوردارند ولی کودکان مبتلا به طیف اتیسم اغلب در نشان دادن این مهارت دچار مشکل اند.توجه مشترک یکی از اصطلاحات بنیادین در امر آموزش کودک اتیستیک است و درمانگران در مراحل ابتدایی آموزش و درمان خود بر آن متمرکز می گردند.نکته مثبت این مهارت در این است که آن را می توان آموزش و ارتقاء داد.
۲.شناخت وهمدلی عاطفی: این مهارت به توانایی قرار دادن خود به جای دیگری اشاره دارد که در حدود ۲ سالگی نمایان می گردد به عنوان مثال کودک می تواند احساسات مادر خود را درک کند، متوجه می شود که اکنون مادر مضطرب یا عصبانی است و بر اساس این پیش بینی بازی را ادامه نمی دهد یا به همدلی با مادر می پردازد.کودکان مبتلا به طیف اتیسم در آزمایشات این مهارت نیز از خود ضعف نشان دادند.
۳.بازی وانمودی:کودکان غیر اتیستیک تا ۲۴ ماهگی در بازی های وانمودی مشارکت می کنند و با مهارت ذهنی خود می دانند که فردی که بازی وانمودی می کند فقط در حال وانمود کردن است اما کودکان مبتلا به طیف اتیسم کمتر بازی های وانمودی را انجام می دهند و در آن ناموفق اند.
به عنوان مثال در یک بازی وقتی یک فرد دیگر نقش غیر انسانی(خرس می شود) به خود میگیرد یا نقش انسانی دیگر را بازی میکند (پلیس می شود)کودک طیف اوتیسم در درک این که او صرفاً وانمود می کند که خرس یا پلیس شده است دچار مشکل شده و در بازی پاسخ های غیر مناسب میدهد.
4.باور کاذب:کودکان اتیستیک در ۳ سالگی نمی توانند در آزمون باور کاذب موفق باشند.فریب و حیله توسط کودک ۴ ساله به راحتی قابل درک است ولی کودک مبتلا به طیف اتیسم بر این باور است که همه حقیقت را می گویند و باور دروغ و نیرنگ برای انها سخت است و غیر قابل درک.در این آزمون پاسخ صحیح مستلزم این است که کودک بتواند خود را جای سالی گذاشته و از دید او به سوال پاسخ دهد اما کودکان طیف اوتیسم تمام حقیقتی را که خود درک کرده اند ارائه می دهند.
۵. تحریک احساسات و هیجانات دیگران: یک کودک ۹ ساله غیر اوتیسم می تواند با رفتار خود احساسات دیگران را تحریک کند اما افراد مبتلا به طیف اتیسم با IQ بالا گاها می توانند با ۳ سال تاخیر این توانایی را به دست آورند.به عنوان مثال شوخی کردن در جمع یا تعریف کردن جک برای دیگری به گونهای که باعث خنده او شود.
۶.خواندن چشم دیگران: یک کودک غیر اتیستیک می تواند در 9 سالگی با نگاه به چشمان افراد یا تصویر چشمها در ازمون بارون کوهن به احساسات فرد پی برد ولی در افراد اتیستیک یا این امر اتفاق نمی افتد یا بسیار بسیار با تاخیر است.آزمون ذهن خوانی از روی چشم توسط بارون کوهن در سال 1995 ساخته شد و دارای فرمت بزرگسالان و کودکان می باشد در این ازمون هر تصویر به مدت چند ثانیه برای کودک به نمایش گذاشته میشود(این ازمون میتواند برروی کاغذ یا مانیتور اجرا گردد) و کودک میتواند از میان گزینه هایی که حالت چشم را توصیف میکند درست ترین و نزدیک ترین حالت را انتخاب کند.
۷-جابجایی: جابجایی در یک زمینه ذهنی برای یک فرد مبتلا به طیف اتیسم بسیار دشوار است زیرا فرد عادی می تواند از اطلاعاتی که روشن و صریح نیز نیستند هم استنباط داشته باشد اما فرد اتیستیک این توانایی را ندارد.برای اینکه افراد مبتلا به اتیسم رفتار های اجتماعی را درک کنند می بایستی این رفتارها به اجزاء کوچکتر و روشنتری تجزیه گردند تا برای این افراد قابل یادگیری ودرک باشند.
گردآورنده: ابوالفضل جبارنژاد
کارشناس گفتاردرمانی بیمارستان رازی
منبع:
Baron-Cohen, Simon (1991), "Precursors to a theory of mind: Understanding attention in others"