برای نمایش بهتر وب سایت از ورژن جدید مرورگر فایرفاکس یا گوگل کروم استفاده نمایید.

دانلود ورژن جدید فایرفاکس دانلود ورژن جدید کروم
logo

مرکز جامع اوتیسم Comprehensive Autism Center

فهرست اصلی
فهرست اصلی
تاریخ : جمعه 2 اسفند 1398
کد 172
خاطرات فردی مبتلا به اوتیسم از مشکلات بیش-حسی شنوایی در کودکی

وقتی کوچک بودم، صداهای بلند هم برایم مشکلی دیگر بودند، برایم مانند صدای دندانپزشکی بودند. این صداها واقعا مرا رنج می دادند. من تا حد مرگ از ترکیدن بادکنک ها میترسیدم، چون صدای آنها در گوش من مانند انفجار بود. صداهای ضعیفتری که افراد به آنها توجهی نمیکنند باعث حواسپرتی من می شدند. وقتی در دانشگاه بودم صدای سشوار هم اطاقی ام مانند صدای بلند شدن هواپیمای جت از روی باند بود. برخی از صداهایی که بیشترین آشفتگی را در کودکان مبتلا به اوتیسم ایجاد میکنند صداهای بلند و گوشخراش دریل های برقی، مخلوط کن ها، اره ها و جارو برقی ها هستند. برخی از افراد مبتلا به اوتیسم اکوی صداها در سالن های ورزشی و حمام ها را به سختی تحمل میکنند. انواع صداهایی که باعث آشفتگی میشوند از فردی با فرد دیگر فرق میکنند. صدایی که باعث رنج من میشد شاید برای کودکی دیگر خوشایند باشد. ممکن است کودکی مبتلا به اوتیسم جاروبرقی را دوست داشته باشد و کودکی دیگر از آن بترسد. برخی از کودکان ممکن است جذب صدای جریان آب یا صدای برخورد آب به یک سطح شوند و ساعتها صرف زدن سیفون توالت شوند، در حالی که کودکانی دیگر از ترس، شلوار خود را خیس کنند چون صدای سیفون برای آنها مانند صدای ریزش آب از آبشار نیاگاراست.
وقتی دو نفر به طور همزمان صحبت میکنند برای من دشوار است که صدای یکی از آنها را حذف کنم و به صدای دیگری گوش کنم. گوشهای من مانند یک میکروفون هستند و تمام صداها را با شدت یکسانی جذب میکنند. گوشهای بیشتر مردم مانند میکروفون های کاملا جهت داده شده هستند که فقط صدای شخصی را جذب میکنند که روی او متمرکز شده اند. در یک مکان شلوغ من نمیتوانم صحبت ها را درک کنم چون نمیتوانم سروصدای پس زمینه را جدا کنم. وقتی بچه بودم دور همی های بزرگ و پرسروصدای فامیلی برایم طاقت فرسا بودند و من کاملا کنترل خودم را از دست میدادم و قشقرق های پرخاشگرانه راه مینداختم. جشن های تولد برای من شکنجه بودند، چون همه جور سروصدایی آنجا بودند. مادرم متوجه شده بود که من با دور همی های پرسرو صدای مردم مشکل دارم ولی نمی دانست چرا.  

منبع :
 Thinking in Pictures  نوشته Temple Grandin

تهیه و ترجمه :
یکی از مادران مراجع به مرکز جامع اوتیسم دانشگاه علوم پزشکی تبریز
  • نوشته شده
  • در جمعه 2 اسفند 1398
  • توسط مهدی اکبرپور