الگوی "کار" آدمی (MOHO)
MOHO به نیازهای متفاوت افراد در طی مراحل مختلف زندگی با یک نگرش سیستماتیک و کلّ گرایانه نگاه میکند. در نتیجه با تاکید روی اهمیت ارتباط ذهن و جسم نشان میدهد که چگونه انگیزه (درونی) و کار انسان (بیرونی) با یکدیگر مرتبط هستند.
MOHO کار را رفتارهای شغلی، بازی - تفریحات و فعالیتهای روزمره زندگی در متن محیط فیزیکی و اجتماعی فرهنگی توصیف میکند.
بر اساس این تئوری یک نیاز بیولوژیکی و نورولوزیکی انسان را به طور متداوم به حرکت و "کار" وادار میکند و ماهیت تعاملی بین افراد و محیط به نوع انگیزه، الگوهای رفتاری و چگونگی انجام "کار" شکل میدهد. تئوری سیستم به کاردرمانگران کمک میکند تا تعامل عوامل چند گانه شخصی و محیطی را بهتر درک کرده و متوجه شوند که چگونه تغییر (مثبت یا منفی) در هر کدام از این متغیر ها، به طور اتوماتیک، منجر به تغییر انگیزه، رفتار و نحوه انجام دادن کار می شود.
انطباق "کار" با محیط و شرایط نشان دهنده هویت مثبت کار و احراز شایستگی در انجام آن "کار" است. کاردرمان نقش یک عامل محیطی را دارد که میتواند مراجع را به تغییر ترغیب کند.
کیلهافنر (Kielhofner) وضعیت سلامتی را بر اساس توانایی و شایستگی در انجام کارهای روزمره زندگی، شغل و حرفه اجتماعی و داشتن تفریحات و سرگرمیهای مناسب رده بندی کرد.
این حالت وقتی قابل مشاهده است که فرد قادر باشد انتخاب، سازمانبندی و اجرای کارهایی که برای او معنی دار و با ارزش است، انجام دهد. طی این فرایند، فرد متداوما یاد میگیرد که چگونه خواستههای خود را با انتظارات محیطی منطبق کند. در این حالت، فرد حس شایستگی و قابلیت در ایفای نقش را تجربه خواهد کرد.
کیلهافنر(Kielhofner) اصطلاح "اختلال کنشی" را برای فردی به کار برد که که قادر به انجام امور روزمره زندگی نبوده و نتواند از عهده مسئولیتهای مربوط به نقش خود بر آید.
منبع:
تهیه و تنظیم: طاهره سفیدی - کاردرمانگر مرکز جامع اوتیسم دانشگاه علوم پزشکی تبریز